خورشید طلائی ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() شیر مرد جنگ های صدر اسلام پیشوای امامان و رهبر و سرور مضلومان و ستمدیدگان جهان حضرت علی مولای متّقیان(ع)در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عام الفیل در داخل خانه ی خدا کعبه ی معظّمه متولّد شدند. پدر بزرگوار ایشان حضرت ابو طالب پسر عبدا المطلب بوده و با عبدا للّه پدر حضرت محمّد(ص)برادر بودند و مادر گرامی ایشان حضرت فاطمه بنت اسد فرزند هاشم بن عبد مناف بوده است.آن حضرت و برادراشان اوّلین کسانی بودند که پدر و مادرشان هر دو طایفه بنی هاشم بودند. موضوع مطلب : یه روز غضنفر سوار یه اتوبوس دو طبقه میشه میره داخل اتوبوس طبقه اول جا نیست میره طبقه بالا و میشینه اتوبوس راخ میفته و یه هو خودشو پرت میکنه پایین تو خیابان ازش میپرسند ؟ چرا خودتو پرت کردی میگه اتوبوس راننده نداشت
غضنفر از تهران بر میگرده پیش همشهریاش میگه: رفته بودم تهران منو خیلی تحویل گرفتند. همه دورم جمع شده بودند و میخندیدند. تازه این که چیزی نیست اسم یه گل هم روم گذاشته بودند. همشریاش میگن چه گلی؟ میگه اسکل
به غضنفر میگن روزی چند ساعت کار میکنی ؟ میگه 25 ساعت . میگن مگه میشه ؟ میگه صبح ها یک ساعت زودتر بلند می شم
غضنفر تو سینما وسط نشسته بوده ، دست میکنه تو دماغش و حسابی تمیزش میکنه اما نه دستمال داشته نمیتونسته بلند بشه به بغل دستیش میگه : آقا لطفاً اینو دست به دست کن بمالش به دیوار
غضنفر میخواسته خود کشی کنه تیر رو میزنه به مغزش بعد از نیم ساعت میمیره !!!!!!!همه دانمشمندان جمع میشن که ببینن چی شده بعد از دو سال تحقیق میفهمند گلوله داشته دنبال مغز یارو میگشته
در پی کاهش خنده در سوئیس مقامات این کشور تصمیم به واردات غضنفر کرده اند
غضنفر سوار اتوبوس شده بود و میله اتوبوس رو نگه داشته بود. یک دفعه متوجه شد بند کفشش بازه، به بغل دستی اش گفت: داداش! این میله رو یک دقیقه جای من نگه دار، من بند کفشم رو ببندم
به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه
غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما در اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین
یک روز غضنفر خواب میبینه بزرگترین نون بربری دنیا را خورده صبح که بلند میشه میبینه لاحافش نیست
به غضنفر می گن: با آب جمله بساز، می گه: لوله غضنفر داشت تو خیابون راه میرفت یهو شنید یه دختره داره دعا میکنه و به خدا میگه: خدایا یه شوهر خوشگل برای من بفرست ، غضنفر میره طرف خانومه و داد میزنه: وای وای خدایا هلم نده غضنفر میخواسته بیاد تهران، میره ترمینال از یه راننده میپرسه آقا بلیط تهران چند؟ رانندهه میگه: اگه جلو بشینی هزار تومن وسط هشتصد تومن رو بوفه پانصد تومن، بعد میخواد یکم یارو رو سر کار بذاره، میگه: اگه دنبال اتوبوس هم بدویی سیصد تومن! غضنفر یک نگاه به کیف پولش میکنه، میگه: خوبه دنبالش میدوم! خلاصه سیصد تومن میده و بسمالله شروع میکنه دنبال اتوبوس دویدن. نزدیکای غروب اتوبوس داشته از نزدیکای کرج رد میشده، رانندهه میبینه غضنفر هی داره از عقب اشاره میکنه، شاگردش میگه: نگه دار سوار شه. هوا داره تاریک میشه سختشه، بیچاره سیصد تومن هم که داده. راننده هم نگه میداره غضنفر نفس نفس زنان و شاکی میاد جلو میگه: اینجا کرج بود؟ راننده میگه: آره. غضنفر میگه: خوب مرتیکه خر چرا هر چی علامت میدم نگه نمیداری؟! من میخواستم کرج پیاده شم
موضوع مطلب :
موضوع مطلب : لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |